هرچند مطرح کردن چنین مواردی واقعا مایه شرمساری و خجالت است به ویژه در شرایطی که کشور بحران سیاسی انتخابات را پشت سر می گذارد و بر سر چوکی ریاست جمهوری درگیری های فراوانی وجود دارد، اما از آنجایی که بر اساس گزارش کمیسیون حقوق بشر آمار سوء استفاده جنسی از کودکان در حال افزایش است، چاره ای نیست جز چاره جویی برای حل این معضل.
گزارشهای زیادی در مورد تجاوز جنسی در افغانستان بارها منتشر شده است که در بسیاری موارد کودکان قربانی آن بوده اند که البته موارد فراوان دیگری همچنان گزارش ناشده باقی می ماند. بنا به گفته مسوولان وزارت کار و امور اجتماعی شهدا و معلولین در طول یکسال، هزار و هشتصد و بیست و دو قضیه سوء استفاده جنسی از کودکان ثبت شده است.
این آمار نشان می دهند کودکان و نوجوانان زیادی در افغانستان هر روز در معرض خطر هدف قرار گرفتن از سوی کسانی قرار دارند که از موقیعت و مقام شان سوء استفاده می کنند و به راستی سوء استفاده جنسی از کودکان در افغانستان یک معضل جدی اجتماعی به شمار میرود.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، سهل انگاری در تطبیق قانون و عدم نظارت درست خانواده ها از کودکانشان انگیزه هایی هستند که زمینه را برای سوء استفاده جنسی از کودکان فراهم می کنند. نظارت نادرست خانواده ها، عدم تطبیق قانون و بیکاری در میان جوانان را نیز می توان از دیگر انگیزه های اساسی این عمل قبیح و شنیع دانست.
بر اساس آمارها بچه های خیابانی که مصروف دستفروشی هستند، بیشترین آسیب پذیری را در این رابطه دارند. کودک دستفروش و کارگری که از صبح تا شام بخاطر پیدا نمودن یک لقمه نان از خانه خارج می شود، به راحتی توسط افراد سادیسمی مورد آزار و اذیت قرار میگیرد.
متاسفانه دولت و مسوولان ذی ربط نیز در این رابطه مانند دیگر مسایل فرهنگی و اجتماعی تاکنون هیچ اقدام بازدارنده مفیدی انجام نداده اند. طی این سالها هیچگاه از برنامه های اختصاصی با هدف بالا بردن آگاهی عامه مثل ساخت کلیپهای تلویزیونی و نشان دادن در معرض خطر بودن اطفال در دستور کار حکومتی ها قرار نگرفته است.
مطمئنا عوامل زیادی در این رابطه می تواند وجود داشته باشد و اینکه چرا در این اواخر افزایش یافته و چرا مراحل قانونی خود را طی نکرده است، سوال است؟ این عملی نیست که تازه بوجود آمده است بلکه از گذشته ها هم وجود داشته ولی چرا در پروسه ردیف قضایی تعقیب نمی شود.
تجاوز جنسی مساله ای است که حتما باید به آن پرداخته شود، چون عواقب بدی می تواند برای جامعه داشته باشد. کودکانی که به درد سوء استفاده دچار می شوند از مردان حتی مردان خانواده خود متنفر می شوند. این آسیب بعدها می تواند حتی به روابط زناشویی آسیب برساند. این سوء استفاده جنسی همچنین می تواند منجر به مسایل مرتبط با خشم شود چرا که قربانیان خشونت را بهترین راه برای حل مشکلات خواهند دید.
نکته پایانی اینکه طی سالهای اخیر این نوع جنایت بیشتر شده است، زیرا انصاف مطلب این است که رسانه های تصویری هیچ برنامه آموزنده برای تربیت جوانان، اطفال و والدین ندارند. همه تلویزیون شده رقص، سریالهای هندی، برنامه های خنده آور بی مغز که ثمره همه آنها تخریب تربیت خانوادگی افراد است.
به راستی برای مبارزه با این معضل ویرانگر اجتماعی چه باید کرد؟
خانواده ها چگونه می توانند جلو قربانی شدن کودکان شان را بگیرند؟
آیا در این زمینه آگاهی لازم در جامعه افغانستان وجود دارد؟
مکاتب و رسانه ها چه نقشی می توانند در رساندن آگاهی لازم به کودکان داشته باشند؟
و آیا دولت آینده بر خلاف دولت کرزی کاری در این زمینه ها انجام خواهد داد یا خیر؟ آیا دولت وحدت ملی می تواند متشکل از افراد تحصیل کرده و متخصص باشد یا باز هم قوم گرایی و باندبازی سرلوحه آن خواهد بود؟
متاسفانه در چند ماه اخیر همه مسایل قربانی سومین انتخابات ریاست جمهوری شده است از رکود بازار اقتصاد و سرمایه گذاری گرفته تا وضعیت بد معیشت مردم و گرانی کالاها. چه رسد به اینکه کسی بخواهد به مسایلی همچون تجاوزهای جنسی و سوء استفاده از کودکان بی سرپرست فکر کند.