از 23 ماه میزان به عنوان سالروز ظهور طالبان یاد میشود، گروهی که در 20 سال گذشته کشور ما را به کشوری خبر خیز تبدیل کرده و در عرصه جنگ نیز بزرگترین نیروی نظامی جهان را با چالش مواجه نموده است.
طالبان در 23 میزان با تصرف منطقه مرزی اسپین بولدک در ولایت قندهار در سال 1373 توجه جهانیان را به خود جلب کرد و پس از 2 سال یعنی در ششم ماه میزان 1375 کابل را به اشغال خود درآورد.
این گروه در بدو ورود خود با بیتفاوتی نسبت به دیدگاههای جهانی، نظم جدیدی را در افغانستان پایهگذاری و تحمیل کرد. گروهی همزمان با اولین حضورشان مورد حمایت شدید "بینظیر بوتو" نخست وزیر پاکستان قرار گرفتند.
این که طالبان دقیقا از کجا آمدهاند و چگونه سازماندهی شدهاند یکی از سختترین معماهای موجود در تاریخ سیاسی کشور ما بود تا حمایت های آمریکا در این سیزده سال بخش بزرگی از این معما را پاسخ گفت. این گروه به صورت غیر مترقبه و ناگهانی در عرصه نظامی-سیاسی افغانستان ظهور یافتند و موفق شدند که به صورت برق آسا اکثر نقاط کشور را حتی در برخی از موارد بدون جنگ و خونریزی اشغال کنند.
محققین و تحلیلگران سیاسی نحوه شکلگیری آنها را به صورتهای مختلفی بررسی میکنند که در این مورد دو نظریه عمده وجود دارد.
در نظریه اول، عدهای ظهور طالبان را خود جوش تلقی کرده و ظهور آنها را واکنشی در برابر هرج و مرج، عدم امنیت و فقدان یک دولت مرکزی مقتدر دانستهاند که به خاطر جلوگیری از چپاول و غارت اموال عمومی قیام کردهاند. در این نظریه طالبان جوانان طالب علوم دینی معرفی می شوند که در مدارس دینی مشغول به تحصیل بودند اما به یکباره از یک گروه سنتی به یک گروه نظامی تبدیل شدند که اکنون با تشکیل گروهی همچون داعش که نمونه ی دیگری از طالبان است، این فرضیه کمی غیرعقلانی به نظر می رسد.
برخی دیگر شکلگیری طالبان را از سیاستهای منطقهای کشورهایی چون پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و از سیاستهای جهانی آمریکا ارزیابی میکنند و تشکیل این گروه را یک پدیده کاملا جاسوسی و اطلاعاتی تلقی کرده و معتقدند که طالبان مستقیما توسط سازمان اطلاعات نظامی پاکستان(ISI) و به صورت غیر مستقیم توسط سازمان جاسوسی آمریکا و انگلیس به وجود آمدهاند.
چنانچه "بی نظیر بوتو" نخست وزیر سابق پاکستان درباره نقش آمریکا و پاکستان در ظهور طالبان اظهار داشت: سازمان سیا و پاکستان گروه متعصب طالبان را به وجود آوردهاند.
به همین دلیل میتوان نحوه شکلگیری طالبان را در دو سطح داخلی و خارجی مورد ارزیابی قرار داد:
در بعد داخلی ظهور طالبان را میتوان معلول علتهایی چون جنگ داخلی و تجزیه حاکمیت در افغانستان، بیثباتی سیاسی، عدم یکپارچگی نیروهای جهادی، جنگ داخلی، بروز قومگرایی و ملیتگرایی، تقسیم ناعادلانه قدرت بر مبنای وابستگی به احزاب، نادیده گرفتن لیاقت و شایستگی افراد، ناتوانی رهبران گروهها و احزاب جهادی در ایجاد دولت فراگیر، زیاده خواهی احزاب جهادی برای تصاحب سمتهای دولتی، ترویج و تسلط فرهنگ خشونت، حاکمیت مطلق شبه نظامیان، حضور موثر عدهای از احزاب کمونیستی و ملی، غارت اموال ملی، عدم وجود امنیت مالی و جانی، خستگی مردم از جنگ، ضعف فرهنگ و فقر مادی در جامعه، چراغ سبز دولت استاد ربانی به ایران، هند و روسیه و دوری جستن از پاکستان دانست که همه این عوامل زمینه را برای نفوذ قدرتهای بیگانه و ایجاد گروه طالبان در افغانستان مهیا کرد.
در بعد خارجی پس از خروج نظامیان شوروی، تشکیل یک دولت اسلامی میتوانست باعث تغییر در سیاست آمریکا و متحدان آن یعنی کشورهایی چون پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی که در پی منافع خاصی در افغانستان بودند، شود. این در حالی بود که این کشورها در زمان جهاد از گروههای مختلف جهادی افغانستان حمایت میکردند و همین مسایل باعث شکل گیری و ایجاد طالبان شد.
اما نقش عربستان سعودی و امارات متحده عربی چه بود؟
این دو کشور در زمان حضور شوروی در افغانستان بزرگترین حامیان گروههای جهادی در افغانستان بودند و پس از تشکیل طالبان به بزرگترین حامی مالی آنها تبدیل شدند، زیرا براساس استدلال پاکستان معتقد بودند، طالبان از نفوذ ایران در افغانستان جلوگیری می کند. لذا آنها تشکیل این گروه را راهی برای ایجاد فشار بر ایران میدانستند.
نقش پاکستان چگونه بود؟
پس از سقوط دولت کمونیستی با روی کار آمدن دولتهای جهادی به خصوص دولت مرحوم ربانی، وجود تمایلاتی چون گرایش به ایران و همسو نشدن با سیاستهای مداخله گرایانه پاکستان باعث شد، اسلام آباد برای ایجاد یک دولت ضعیف و همسو برای تسلط بر راه ارتباطی آسیای مرکزی، مسیر ترانزیتی نفت و گاز از طریق افغانستان به پاکستان، راهیابی به بازارهای جهانی و خاتمه دادن به "معاهده دیورند" اقدام به ایجاد ناامنی و تشکیل گروههای تحت فشار علیه دولت نوپای افغانستان تلاش کند.
نظامیان و سیاستمداران پاکستان از بدو پیدایش این کشور در برابر یک معضل بزرگ که موجودیت قوم پشتون در سراسر مرزهای پاکستان با افغانستان بود، قرار گرفتند که این مساله بعدها به عامل مهمی در بازیهای جیوپولتیکی قدرتهای بزرگ در منطقه تبدیل شد.
در این میان آمریکا چه سودی از تشکیل طالبان می برد؟ مدت ها قبل از آن که طالبان به کابل هجوم بیاورند، مقامات آمریکا آرزوهای زیادی برای «طلبهها» داشتند، آمریکایی ها علاوه بر این که امید داشتند تجارت مواد مخدر در افغانستان توسط طالبان کنترل شود، فکر میکردند که طالبان به عنوان یک سد علیه منافع روسیه و ایران در افغانستان عمل میکند، اردوگاههای آموزش تروریزم را از بین خواهد برد، ارتباطی ضمنی برای متحد آمریکا یعنی پاکستان فراهم خواهند کرد تا از روابط تجاری با جمهوریهای آسیای مرکزی سود فراوانی ببرد، امنیت را در تمام افغانستان مانند قندهار ایجاد کرده و تمام کشور را تحت کنترول خود در آورند.(در این صورت، افغانستان به تصرف نیروهایی درمیآمد که خود را مدیون تلاشها و کمکهای آمریکاییها میدانستند و برای رضایت آنها دست به هر کاری میزدند)، مهمتر از همه این که طالبان در آن زمان قول داده بودند درهای افغانستان را برای ساخت یک خط لوله عظیم از آسیای مرکزی به افغانستان و پاکستان باز بگذارند.
این ادّعا از طریق یک اتحاد آمریکایی-سعودی به نام «یونیکال» و شرکت نفتی دلتا مطرح شده بود که به گفته یکی از مدیران این شرکت ایجاد امنیت برای راهها و به طور بالقوه برای خط لوله نفت و گاز وظیفهای بود که آمریکا بر گردن طالبان نهاده بود تا از این طریق کشورهای آسیای مرکزی را از مسیر افغانستان و پاکستان( و نه ایران) به بازارهای بینالمللی وصل کند.
با توجه به این مسایل به راحتی میتوان فهمید که چگونه همه فهمیدند آمریکا از طالبان حمایت و پشتیبانی کرده و حتی کمکهای مالی به آنها رسانده است.
بد نیست نگاهی نیز به ساختار تشکیلاتی طالبان بیاندازیم: طالبان در ابتدای ظهور فاقد هر گونه نظام تشکیلاتی خاص بودند، تا جایی که میتوان تنها نهاد رسمی آنها را پولیس طالبان یا «اداره امر بالمعروف و نهی عن المنکر» آنها دانست.
طالبان بیشتر یک جنبش اجتماعی پدید آوردند که بینظمیهای داخلی در آن کاملا آشکار بود اما این بینظمیها را حمایتهایی چون منابع مالی و انسانی پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی خنثی کرد. شاهد این مدعا هم آنجا است که زمانی که حمایت خارجی از طالبان کم و یا قطع شد، ساختار غیر منسجم و پوشالی آن در ظرف کمتر از 24ساعت فرو ریخت و افغانستان به تصرف نیروهای آمریکایی درآمد.
به هر حال اکنون بر کسی پوشیده نیست که طالبان یکباره از آسمان نازل نشدند، بلکه از یک دایره نظامی، سیاسی و مالی سر برآوردند که حامیان اصلی آن پاکستان، عربستان و آمریکا بودند و اکنون بعد از گذشت 20 سال هنوز منافع اربابان خود را برآورده می سازند.
با تمام این تفاصیل باید منتظر بمانیم تا ببینیم جناب اشرف غنی نیز مانند کرزی صاحب این طالبان غیر افغانستانی را برادران مخالف خود خطاب می کند و به بهانه ایجاد صلح جشن تولد 20 سالگی آنها را در ارگ ریاست جمهوری کابل برگزار می نماید یا اینکه سیاستی متفاوت در قبال این گروه خواهد داشت.؟
هرچند مستقل دانستن رییس جمهور جدید در اموری این چنین مهم، فرض محال است و در نهایت مانند 13 سال حکومت کرزی، این کاخ سفید است که برای دولت کابل به ریاست هر کسی که باشد، تصمیم گیری خواهد کرد.