در بخشی از این مقاله آمده است , بعد از حملات تروریستی اخیر توسط داعش در نقاط مختلف جهان، این گفتمان در جهان آغاز می گردد که آیا اسلام چنین ظلمی علیه مردم غیرنظامی را تأیید می کند یا خیر. با در نظر گرفتن خشونت افراطی و ذهنیت پوچ گرای داعش به نظر می رسد که این سازمان در واقع یک فرقه مرگ بوده که بر خرابکاری بی معنی اصرار دارد. اما این گروه قتل عام به ویژه علیه افراد غیرنظامی را براساس تفسیر گزینشی متون اسلامی توجیه می کند که البته این تفاسیر در نظر اکثریت مسلمانان جهان مردود است. از دهه های 1960 و 1970 برخی جنبش های شبه نظامی و رژیم های اسلامی بر تفسیر افراطی شریعت اسلامی تاکید داشته اند. اما برخلاف درک عمومی از اسلام در غرب، شریعت یک مجموعه مقررات قرون وسطایی نوشته شده بر روی سنگ و مبتنی بر ظلم و ستم و مجازات نمی باشد. چندی پس از ظهور اسلام، در حوزه اندیشه اسلامی جریان های مختلف وجود داشته اند و تحمل در برابر عدم تحمل و بخشش در مقابل مجازات و نوآوری در برابر تفسیر تحت الفظی وجود داشته است. مبارزان اسلامی و رژیم های سرکوب گرامروز به ویژه عربستان سعودی که از ثروت نفت خود جهت صدور دکترین وهابی از طریق احداث مساجد و اعزام مبلغین به سراسر جهان استفاده کرده است بر تفسیر تحت الفظی شریعت اسلام و جنبه های مجازاتی قرآن تاکید دارند و به جنبه هایی توجه نمی کنند که بر بخشش تاکید دارند. تاریخ اسلامی بیشتر به سوی درک اعتدالی از اسلام تمایل داشته است اما در دهه های اخیر، کشورهای اسلامی (نظیر ایران، پاکستان و سودان) و مبارزان اسلامی از نفوذ خود جهت پرورش عدم تحمل و ناشکیبایی استفاده نموده اند.
جریان سلفیت
شریعت اسلامی از نظر تاریخی بر چهار منبع قرآن، سنت، استدلال قیاسی و اجماع علمای اسلامی استوار بوده است. اکثر گروه های مبارز اسلامی به تفسیر تحت الفظی دو منبع یعنی قرآن و سنت گرایش داشته و قسمت عمده استدلال حقوقی و تفسیر که طی 1400 سال گذشته رشد نموده است را رد می کنند. این روش در اسلام بعنوان روش سلفی یاد می شود.
مبارزین امروز نظیر داعش سعی دارند وانمود نمایند که آنان مسیری را دنبال می کنند که توسط یک گروه علمای اسلامی گذشته که توسط سلفی ها مورد احترام قرار می گیرند تعیین شده است. در قرن سیزدهم، مغول ها بر قاره آسیا مسلط شده و بغداد را تاراج کردند. هلاکو خان، نوه چنگیزخان، در آستانه منطقه شام در شرق مدیترانه در اطراف سوریه و لبنان امروز قرار داشت. در آن زمان ابن تیمیه در دمشق علیه مغول ها مجموعه ای از فتاوی را صادر نمود که سازمان های القاعده، داعش و سایر گروه های افراط گرای سلفی امروز به همان فتاوا استناد می کنند.
فرقه وهابی
بعد از هلاکو برخی از رهبران مغول به ظاهر به دین اسلام گرویدند. اما ابن تیمیه هنوز هم این افراد را کافر قلمداد می کرد. وی می گفت که برای مومنین مجاز است که در دوران جنگ سایر مسلمانان را نیز بکشند مشروط بر اینکه آن مسلمانان در کنار مغول جنگ نمایند. ابن تیمیه به اصطلاح پدر روشنفکری مبارزین اسلامی امروز می باشد. این افراد فتاوای ابن تیمیه علیه مغول ها و علیه شیعیان و سایر اقلیت های مسلمان را جهت توجیه خشونت علیه مردم غیرنظامی از جمله مسلمانان استفاده می کنند و این افراد را کافر اعلام و برای این منظور از نظریه تکفیر استفاده می کنند. داعش در اکثر مفاد تبلیغاتی خود به ابن تیمیه اشاره می کند.
عبدالوهاب روحانی قرن هیجدهم نیز از ابن تیمیه الهام گرفت. عبدالوهاب پدر فرقه وهابیت در اسلام می باشد. این فرقه در حال حاضر در عربستان سعودی مسلط است. عبدالوهاب فکر می کرد که اندیشه اسلامی تحت تاثیر فلسفه و عرفان فاسد شده است. وی ادعا کرد که قانون اسلامی باید فقط بر دو منبع یعنی قرآن و سنت استوار باشد. وی استدلال قیاسی و اجماع علمای اسلامی را نیز رد کرد. در حالیکه همین دو منبع اخیر در رشد قانون اسلامی مطابق نیازهای روز کمک کرده اند.
اکثر روش هایی که وی ممنوع اعلام نمود متعلق به تشیع و تصوف بودند. در واقع وی نسبت به این دو نوع اسلام به شدت تنفر داشت. از دیدگاه عبدالوهاب، زیارت اهل قبور بمنزله نقض مقررات اسلامی مربوط به توحید بود. توحید از بیشترین اهمیت در دکترین وهابیت برخوردار است. ادای احترام به هر چیز غیر از خدای یکتا بمنزله شرک می باشد. از دیدگاه وهابی ها، شرک جنایت است و مجازات آن مرگ می باشد.
عربستان سعودی امروز بر اساس ائتلاف بین دو کانون قدرت شکل گرفته است , یعنی خانواده حاکم آل سعود و روحانیونی که از دکترین وهابیت حمایت می کنند. وهابی ها سعی دارند دین اسلام را به همان دوران برگردانند که به عقیده شان اسلام ناب عربستان قرن هفتم می باشد.
ظهور جنبش های افراطی
البته رادیکالیسم برای ظهور خود به چیزی بیش از الهام مذهبی و لفاظی نیاز دارد. در دهه های 1950 و 1960 در کشورهای عرب، رهبران ملی گرا و ارتشی ظهور کرده و به قدرت رسیدند. همه این افراد جنبش های اسلامی از جمله جنبش های مسالمت آمیز اسلامی را نیز بوسیله زور سرکوب نمودند. در مصر، حکومت جمال عبدالناصر علیه سازمان اخوان المسلمین اقدام کرد. این اقدام موجب پایه گذاری ایدیولوژی برای ظهور جنبش های خشن اسلامی در دهه های بعدی شد.
تندترین اندیشمند که در این دوران ظهور کرده سید قطب بود. وی از رهبران اولیه اخوان المسلمین بود و قربانی اقدامات ناصر شد. سید قطب پس از تحمل نه سال زندان و شکنجه ، در دهه 1960 کتابی را نوشت. وی مدعی شد که ملی گرایی سکولاری عربِ جمال عبدالناصر و سایرین منجر به تشکیل حکومت استبدادی و ظهور عصر جدید جاهلیت شده است. قطب اعلام کرد که برای برگرداندن اسلام به نقش آن بعنوان رهبری بشریت، نیاز به رهبری اسلامی وجود دارد. سید قطب معتقد بود که همه رهبران معاصر عرب در اجرای قانون اسلامی ناموفق بودند و لذا باید از مسند قدرت کنار روند. قطب بر این نظر بود که این امر نه تنها مشروع بوده بلکه وظیفه دینی مومنین حقیقی تلقی می گردد که کسی را که از مسیر اسلام منحرف شده باشد بوسیله زور از مسند قدرت کنار زنند.
حکومت ناصر، قطب را در سال 1966 اعدام کرد و نامبرده بعنوان شهید در راه مقصد خود معرفی گردید. اندیشه هایش زنده مانده و برای نسل های بعد الهام بخشید. اسامه بن لادن و معاون وی ایمن الظواهری نیز از قطب الهام گرفتند. اگرچه نظریه پردازان داعش به اندازه رهبران القاعده از قطب نقل قول نمی کنند، این گروه با گرفتن الهام از نامبرده حکومت معاصر عرب را رد نموده و برای تشکیل یک دولت فرامرزی تلاش می نماید.
داعش نیز مانند اسلاف خود تاریخ اسلام و متون پایه ای آن را بطور گزینشی مطالعه می نماید. این سازمان اندیشمندان و اندیشه هایشان را بطور سلیقه ای انتخاب می کند تا این اندیشه ها با دیدگاه وحشیگری، تسلط سنت و جنگ دائمی مطابقت داشته باشد. باید به خاطر داشته باشیم که از دیرباز سایر مسیرها نیز وجود داشته اند.
ملاحظه: نویسنده این مقاله محمد بازی (Mohamad Bazzi) استاد رشته روزنامه نگاری در دانشگاه نیویورک می باشد که پیش از این رئیس بخش خبرنگاری مجله نیوزدِی در خاورمیانه بوده است. وی در حال حاضر مشغول نگارش کتابی در موضوع جنگ های نیابتی میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران می باشد.