خورشیدافغانستان

اخبار افغانستان

خورشیدافغانستان

اخبار افغانستان

جغرافیا و بازیگران جنگ در افغانستان

در پانزده سال گذشته، یکی از بازیگران اصلی جنگ گروه طالبان بوده ‎اند. این گروه در نزدیک به یک و نیم دهه توانست شعله ‎های آتش جنگ را در جنوب کشور بر افروزد.

جنوب کشور خاستگاه اصلی گروه طالبان محسوب می شود. از سال 2014 به این سو، به نظر می رسد که تحولات در استراتژی جنگی گروه طالبان به وقوع پیوسته است و این گروه در صدد آن است تا جغرافیایی جنگ را از جنوب به شمال تغییر دهد. در عین حال، به دنبال آن نیست تا نفوذ خود را از جنوب کشور کاهش دهد. به دیگر سخن، گروه طالبان در صدد آن است تا نفوذ خود را در شمال کشور افزایش داده و در عین حال، در پی حفظ موقعیت خود در جنوب کشور است. چرا چنین تحولی در استراتژی جنگی گروه طالبان رخدادپذیر شده است؟ عوامل و دلایل آن چیست؟
قبل از بررسی عوامل و دلایل تغییر در استراتژی جنگی گروه طالبان لازم است که نکته را در باب بازیگران جنگ در افغانستان بپردازم. گروه طالبان مهمترین طرف جنگ نیروهای امنیتی افغانستان و نیروهای بین المللی در پانزده سال گذشته بوده است و این موقعیت خود را تا کنون حفظ نموده است. احتمال نمی رود که در آینده نزدیک موقعیت خود را به گروه شورشی دیگر بدهد. با این حال، بازیگران دیگری همانند شبکه القاعده جایگاه و موقعیت خود را به گروه داعش داده است. هدف اساسی و اولیه نیروهای بین المللی در افغانستان سرکوب تمام عیار شبکه القاعده بود. آن ‎ها توانست در این هدف تا حد زیادی موفق شود. اعضای شبکه القاعده را متواری کرد و رهبر آن را کشت. اکنون این شبکه قادر به ایجاد تهدید برای مردم و نیروهای امنیتی کشور نیست. در سال ‎های اخیر این شبکه قادر به سازماندهی و انجام هیچ حمله ‎ای نبوده است. با رفتن شبکه القاعده اما، گروه دیگر تروریستی به نام داعش ظهور کرد. این گروه در واعش، در کمترین زمان ممکن توانست جایگاه و موقعیت شبکه القاعده را بگیرد و حملات دهشتناک نیز سازماندهی نماید.
گروه داعش بر تظاهرات مسالمت ‎آمیز جنبش روشنایی در میدان دهمزنگ حمله کرد و بیش از 300 نفر کشته و زخمی برجا گذاشت. در تازه ترین مورد، زیارت سخی حمله نمود و تعداد زیادی از شهروندان کشور را به شهادت رساند. این نشان می دهد که داعش موقعیت برای خود تعریف نموده است و توانسته است به عنوان دومین گروه شورشی و تروریستی در برابر نیروهای امنیتی و نیروهای بین المللی بجنگد.
خاستگاه اولیه داعش اگر چه در ولایت ننگرهار و ولایت ‎های همجوار آن محسوب می شود اما، ظهور این گروه جغرافیایی جنگ را تغییر خواهد داد. تا این جای کار، این گروه شیعیان را هدف قرار داده است و به صورت رسمی نیز اعلان نموده است که در آینده نیز حملات را علیه شیعیان انجام می دهد. این بدین معنی است که داعش به دنبال آن نیست تا جنگ خود را محدود به ولایت ننگرهار و ولایت همجوار آن نماید بلکه این گروه در صدد آن است تا حملات را در مناطق مرکزی و ولایت ‎های شیعه نشین سازماندهی نماید. بنابراین، بی توجهی به تهدیدات داعش می تواند جغرافیایی جنگ را تغییر دهد و مناطق امن مرکزی را نیز ناامن سازد.
طالبان به عنوان بازیگر اصلی جنگ در صدد آن است تا با حفظ موقعیت خود شمال کشور را میدان جدید جنگ خود سازد. از سال 2014 به این سو، این گروه موفق شده است در شمال کشور نفوذ نماید. سال گذشته بر قنسولگری هند در بلخ حمله نمود. برخی ولسوالی ‎های این ولایت نیز چندین بار مورد حمله این گروه قرار گرفته است. کندز، بغلان دو ولایت دیگر است که این گروه نفوذ خود را به شکل بی سابقه گسترش داده است. سال گذشته، موفق شد ولایت کندز را سقوط دهد و برای چند روزی کنترل آن را به دست گیرد. ولایت بغلان اگر چه تا هنوز سقوط ننموده است اما، حضور گروه طالبان گسترده است و هر چند گاهی مزاحمت ‎های جدی برای مردم و نیروهای امنیتی کشور به وجود می آورد. بادغیس و فاریاب نیز خالی از حضور گروه طالبان نیست. گروه طالبان با روابط که با تحریک اسلامی ازبکستان دارد توانسته است در ولایت ‎های ازبیک نشین نفوذ خود را به شکل چشمگیر افزایش دهد. به گونه ‎ای که پای معاون اول رئیس جمهور را به این ولایات کشانده است. بدخشان ولایت دیگری است حضور گروه طالبان با معادن و گروه ‎های مافیایی پیوند خورده است. گروه ‎های مافیایی برای حفظ منافع خود گروه طالبان را وارد بازی نموده است. در واقع، گروه ‎های مافیایی فرصت حضور به این گروه داده است تا با گسترش ناامنی در این ولایت بتواند معادن این ولایت را از دسترس حکومت دور نگه دارد.
چند عامل در تغییر استراتژی جنگی گروه طالبان نقش برجسته دارد. اول؛ در سال اول حکومت وحدت ملی گروه طالبان در صدد اعلان حکومت موازی بود. چالش اساسی فراروی این گروه فقدان و عدم حضور آن ‎ها در شمال کشور بود. به نظر می رسد همین مسئله باعث شد تا این گروه جغرافیایی جنگ را از جنوب به شمال تغییر دهد تا بتواند نفوذ خود را گسترش بخشیده و زمینه ‎های ایجاد حکومت موازی را فراهم نماید. بنابراین، یکی از دلایل اصلی تغییر جغرافیایی جنگ از شمال به جنوب ایده حکومت موازی در میان گروه طالبان می باشد.
دوم؛ عامل دوم نقش پاکستان در پشت جبهه جنگ افغانستان می باشد. پاکستان نقش مهم در شکل دهی گروه طالبان داشته است. این کشور از گروه طالبان در برابر نیروهای مخالف و جبهه شمال حمایت می کرد. در پانزده سال اخیر پاکستان جبهه شمال و افرادی را که در برابر حاکمیت گروه طالبان می جنگید را مهمترین تهدید علیه منافع خود در افغانستان می پنداشت. گسترش دامنه ناامنی در شمال کشور پیوند با این مسئله نیز دارد. در واقع، پاکستان با تغییر استراتژی جنگی گروه طالبان در صدد آن است تا کسانی را که مخالف منافع پاکستان است را زیر فشار قرار دهد.
سوم؛ جدا از دو مورد مذکور ولایت ‎های شمال کشور افغانستان را به کشورهای آسیای مرکزی وصل می کند. کشورهای که در صدد فروش انرژی خود با کشورهای آسیایی جنوبی و راه جدید ترانزیت کالاهای تجاری افغانستان است. گسترش روابط تجاری میان افغانستان و کشورهای آسیایی مرکزی پاکستان را در موقعیت دشوار قرار می دهد و این کشور را بیش از پیش در منطقه منزوی می سازد. از این جهت، گسترش دامنه ناامنی به شمال کشور این فرصت را به پاکستان و گروه طالبان می دهد تا بتواند از گسترش روابط میان افغانستان و کشورهای آسیایی میانه جلوگیری نموده و در عین حال، نفوذ هند در شمال کشور و آسیایی مرکزی را نیز به چالش بکشد.
بنابراین، تغییر جغرافیایی جنگ با نگاه استراتژیک صورت می گیرد. از تغییر جغرافیایی جنگ هم پاکستان سود می برد و هم گروه طالبان. در طرف مقابل اما، حکومت افغانستان با دشواری ‎های بیشتری مواجه می شود. گسترش نفوذ طالبان در شمال می تواند خطر سقوط حکومت مرکزی افغانستان را بیشتر نماید. اما، ضرورت جدی به مدیریت جنگ و خنثی سازی استراتژی جنگی گروه طالبان وجود دارد که مقامات نظامی و سیاسی با درک این مهم باید اقدامات اساسی را روی دست گیرد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.